English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8186 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lustre U صیقل پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
polishes U : صیقل
furbisher U صیقل گر
slicker U صیقل زن
polish U : صیقل
polish U صیقل
burnish U صیقل
facings U صیقل
facing U صیقل
burnishes U صیقل
polishes U صیقل
burnish U صیقل دادن
burnishes U صیقل دادن
blindage U صیقل کاری
glazes U صیقل کردن
fairing U صیقل کاری
varnishes U جلا صیقل
glaze U صیقل کردن
burnishing U صیقل دادن
polishes U صیقل دادن
burnishing U صیقل کاری
polishing U صیقل دادن
varnishing U جلا صیقل
polish U صیقل دادن
gloss U صیقل دادن
varnish U جلا صیقل
lustreer U درخشندگی صیقل
varnished U جلا صیقل
polishing file U سوهان صیقل
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
blinding U صیقل کاری ساختمان
back facing tool U ابزار صیقل کاری
cylinderical lapping U صیقل کاری مدور
blindingly U صیقل کاری ساختمان
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
tumbling barrel U غلتک مخصوص صیقل فلزات
bright luster U صیقل کاری کاملا" براق
brown finish U صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
refinish U صیقل یا رنگ و روغن تازه دادن به
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
steel wool U براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
pitchstone U یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
machined U تراشکاری کردن صیقل کردن
machines U تراشکاری کردن صیقل کردن
machine U تراشکاری کردن صیقل کردن
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
glaze U پرداخت
disbursement U پرداخت
making good U پرداخت
discharging U پرداخت
settlement U پرداخت
refund U پس پرداخت
refinishing U پرداخت
discharges U پرداخت
pay U پرداخت
finish U پرداخت
paying U پرداخت
discharge U پرداخت
pays U پرداخت
finishes U پرداخت
glazes U پرداخت
lustreer U پرداخت
expenditure U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
finishing touches U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
payment U پرداخت
glosser U پرداخت گر
refunds U پس پرداخت
payments U پرداخت
refunding U پس پرداخت
refunded U پس پرداخت
settlements U پرداخت
defrayal U پرداخت
remitment U پرداخت
polishes U پرداخت
trim U پرداخت
polish U پرداخت
rendering U پرداخت
renderings U پرداخت
finishing U پرداخت
bleaching U پرداخت
pt U پرداخت
outlay U پرداخت
shear U پرداخت فرش
bilk U گذاشتن از پرداخت
average payment U پرداخت متوسط
annual payment U پرداخت سالیانه
advice note U دستورپیش پرداخت
advance payment U پیش پرداخت
payees U پرداخت شونده
back freigt U پرداخت کرایه
payee U پرداخت شونده
paid U پرداخت شده
unpaid U پرداخت نشده
renditions U پرداخت تحویل
rendition U پرداخت تحویل
remittances U پرداخت تادیه
remittance U پرداخت تادیه
burnishing U پرداخت کاری
outstandingly U پرداخت نشده
outstanding U پرداخت نشده
finishes U پرداخت کار
finish U پرداخت کار
subscriptions U تعهد پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
a bradent U وسیله پرداخت
planishing tool U ابزار پرداخت
payer U پرداخت کننده
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
payable at sight U پرداخت دیداری
pay off U پرداخت کردن
part payment U پرداخت اقساطی
overpayment U پرداخت اضافی
on account payment U پیش پرداخت
non payment U عدم پرداخت
monthly payment U پرداخت ماهانه
money back U تضمین پرداخت
prest U پیش پرداخت
planish U پرداخت کردن
progress payments U پرداخت تدریجی
payment by instalments U پرداخت به اقساط
period of grace U مهلت پرداخت
payor U پرداخت کننده
payment terms U شرایط پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
payment in kind U پرداخت جنسی
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payment in full U پرداخت کامل
payment in full U پرداخت تمام
payment in due cource U پرداخت به موقع
pre paid U پیش پرداخت
pre payment U پیش پرداخت
prepayment U پیش پرداخت
payment in advance U پیش پرداخت
prompt payment U پرداخت فوری
punctual payment U پرداخت در سر وعده
lump sum payment U پرداخت یکجا
spot cash U پرداخت نقدی
terms of payment U شرایط پرداخت
diamond polishing U پرداخت الماسی
demand for payment U تقاضای پرداخت
the d. of a debt U پرداخت بدهی
to finish off U پرداخت کردن
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت معوق
date of payment U موعد پرداخت
date of maturity U موعد پرداخت
d. note U درخواست پرداخت
unpolished U پرداخت نشده
deposit U پیش پرداخت
never-never U پرداخت قسطی
casual payment U پیش پرداخت
smoothing plane U رنده پرداخت
settlement terms U شرایط پرداخت
lump sum payment U پرداخت نقدی
reimbursable U قابل پرداخت
interim financing U پرداخت موقت
payment by installments U پرداخت قسطی
installment payment U پرداخت قسطی
indemnification U پرداخت غرامت
imprest U پیش پرداخت
remittable U قابل پرداخت
finisher U پرداخت کننده
final payment U پرداخت نهایی
remittal U گذشت پرداخت
earnest money U پیش پرداخت
remitter U پرداخت کننده
by payment U از طریق پرداخت
settlement U تسویه پرداخت
disburses U پرداخت خرج
money order U دستور پرداخت
pays U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت خرج
money orders U دستور پرداخت
paymaster U مامور پرداخت
pays U وابسته به پرداخت
disburse U پرداخت کردن
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1due amount
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
0موقع پرداخت الکترونیکی مبلغی نوشته شده درجایی که پرداخت کننده بایدمبلغ بزند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com